خاک مرده

لغت نامه دهخدا

خاک مرده. [ ک ِ م ُ دَ / دِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زمینی که رستنی در آن نباشد. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). || خاک پوک که آب بسیار بخود گیرد :
سالکان را صحبت تن پروران سنگ ره است
سیل را این خاکهای مرده کاهل میکند.صائب ( از آنندراج ). || ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قبر. گور :
چشمه صاف بقا آلوده گرد فناست
بوی خاک مرده می آید ز آب زندگی.میرزا حسن واهب ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

زمینی که رستنی در آن نباشد .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم