خانسالار

لغت نامه دهخدا

خانسالار. ( اِ مرکب ) رئیس میز پادشاهی. ناظر سلطنتی . ( ناظم الاطباء ). رجوع به «خوانسالار» شود.
خانسالار. ( اِ خ ) نام ناحیتی است به خراسان و در چهارفرسخی آن معدن مس وجود دارد.

فرهنگ فارسی

سردسته وبزرگترکشاوزان یک ده
نام ناحیتی است به خراسان و در چهار فرسخی آن معدن مس وجود دارد .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم