حق پرست

لغت نامه دهخدا

حق پرست. [ ح َ پ َ رَ ]( نف مرکب ) پرستنده حق. خداپرست. عابد :
یکی پارسازاده حق پرست
فتادش یکی خشت زرین به دست.سعدی.نکونام و صاحبدل و حق پرست
خط عارضش خوشتر از خط دست.سعدی.

فرهنگ عمید

۱. [مجاز] دوستدار راستی و درستی.
۲. [قدیمی] پرستندۀ خدا.

فرهنگ فارسی

خداپرست
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال انگلیسی فال انگلیسی فال قهوه فال قهوه فال اعداد فال اعداد