حسیس

لغت نامه دهخدا

حسیس. [ ح َ ] ( ع اِ ) آواز نرم گذشتن چیزی که دیده نشود. ( ترجمان عادل ) ( منتهی الارب ). آواز نرم. صوت خَفی. || بانگ آتش. ( مهذب الاسماء ). بانگ کردن آتش. ( زوزنی ). || آواز جِن. || ( ص ) کشته شده. ( منتهی الارب ).
- جراد حسیس ؛ ملخ مرده به سرما. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

آواز نرم بانگ آتش
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اوراکل فال اوراکل فال ابجد فال ابجد فال کارت فال کارت فال ارمنی فال ارمنی