حسنوی

لغت نامه دهخدا

حسنوی. [ ح َ ن َ وی ] ( ع ص نسبی ) نسبت است به حسنویة. ( سمعانی ).
حسنوی. [ ح َ ن َ وی ] ( اِخ ) احمدبن ابراهیم. مکنی به ابوالفرج. رجوع به معجم البلدان ج 3 ص 203 شود.
حسنوی. [ ح َ س َ ] ( اِخ ) عبدالصمدبن عبدالرحمان مکنی به ابوصالح. رجوع به معجم البلدان ج 3 ص 202 شود.

فرهنگ فارسی

عبدالصمد بن عبدالرحمان مکنی بابوصالح
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال لنورماند فال لنورماند فال ورق فال ورق فال قهوه فال قهوه فال امروز فال امروز