حسن مقطع. [ح ُ ن ِ م َ طَ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تهانوی آرد: نزد بلغاء آن است که دعاگوئی چنان کند که تعلیق به اشیاء و زمان ممتد و یا غیر فانی با عبارات رائق و فصیح باشد و ترکیب لطیف و معانی بلیغ کند : تا دهد درعالم کون و فساد از مهر و کین بزم و رزم خسروان احوال گیتی را نظام باد در دست محبانت لبالب جام می بادت از حلق عدو تیغ زبان آور بکام. چنین است در «جامع الصنایع» و این معنی مخالف حسن مقطعبه معنی حسن انتهاء است. ولکن از مجمع الصنایع فرقی معلوم نمیشود. زیرا که میگوید: حسن مقطع آن است که شاعر ابیات اخیر شعر را خوب گوید و به لفظ عجیب و معنی غریب ختم کند. و این در قصاید بیشتر دعا میباشد. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به مرآت الخیال ص 114 و ترجمان البلاغه در حسن المقاطع شود.
فرهنگ فارسی
تهانوی آرد: نزد بلغائ آنست که دعاگوئی چنان کند که تعلیق باشیائ و زمان ممتد و یا غیر فانی با عبارات رائق و فصیح باشد و ترکیب لطیف و معانی بلیغ کند
دانشنامه آزاد فارسی
حُسْنِ مَقطع در اصطلاح بدیع، سخنی زیبا و تأثیرگذار که در پایان شعر آید. نوبهار آمد و نوروز نو آورد نشاط/ ز مهی چون بت نوشاد میِ سرخ ستان/ تا به جای است زمین، با طرب و شادی زی/ تا به پای است فلک با خوشی و راهش ران (قطران) حسن مقطع به ویژه در رباعی مورد توجه شاعران بوده است، چنان که بیت دوم یا مصرع آخر رباعی ها غالباً دارای حسن مقطع است: این قافلۀ عمر عجب می گذرد/ دریاب دمی که با طرب می گذرد/ ساقی، غم فردای حریفان چه خوری/ پیش آر پیاله را که شب می گذرد (خیام). در شعر نو نیز حسن مقطع را فراوان می توان دید. مثلاً، در پایان شعری از فروغ فرخزاد می خوانیم: پرواز را به خاطر بسپار/ پرنده مردنی ست.