حساب دادن

لغت نامه دهخدا

حساب دادن. [ ح ِ دَ ] ( مص مرکب ) پس دادن حساب. حساب پس دادن. حساب کردن :
اگرچه دورم از آن بزم میتوانم داد
حساب خنده گل با شمار گریه شمع.صائب اصفهانی ( از آنندراج ) ( ارمغان آصفی ).هر نقد دل که میبرد آن دست خوش نگار
آخر به ما حساب به انگشت میدهد.تأثیر اصفهانی ( از ارمغان آصفی ).

فرهنگ فارسی

پس دادن حساب حساب کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شمع فال شمع استخاره کن استخاره کن فال تاروت فال تاروت فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی