حج خریدن

لغت نامه دهخدا

حج خریدن. [ ح َ خ َ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه از ثواب حج بدست آوردن. || کسی را در برابر مزدی برای انجام اعمال حج اجیر کردن. رجوع به حجه فروشی شود :
حج خریدن در دیار عشق بازان رسم نیست
هرکه مُرد اینجا برای او شهادت میخرند.صائب ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

کنایه از ثواب حج بدست آوردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ورق فال ورق فال فنجان فال فنجان فال رابطه فال رابطه فال زندگی فال زندگی