جویا شدن

لغت نامه دهخدا

جویا شدن. [ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) پرسیدن : جویا شدن از حال کسی ؛ احوالپرسی کردن. سراغ او را گرفتن.
- امثال :
هرکه جویا شد بیابد عاقبت .مولوی.نظیر: عاقبت جوینده یابنده بود.

فرهنگ فارسی

پرسیدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ابجد فال ابجد فال تاروت فال تاروت فال اعداد فال اعداد فال تاروت فال تاروت