تفکیه

لغت نامه دهخدا

تفکیه. [ ت َ ] ( ع مص ) خوش منشی نمودن با کسی به سخن شیرین و لطیف.( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || میوه آوردن جهت قوم. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). میوه خورانیدن قوم را. ( از اقرب الموارد ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
دقت
دقت
حسبی الله و نعم الوکیل
حسبی الله و نعم الوکیل
چهارپایان
چهارپایان
فارغ التحصیل
فارغ التحصیل