جوشک

لغت نامه دهخدا

جوشک. [ ج َ / جُو ش َ] ( اِ ) کوزه ای باشد لوله دار که آنرا بعربی بلبله گویند، و بضم اول بر وزن کوچک هم آمده است. ( برهان ).
جوشک. [ ش َ ] ( اِ ) کوزه لوله دار. ( برهان ). رجوع به ماده قبل شود.
جوشک. [ ] ( اِخ ) ( چشمه ٔ... ) از حومه شیراز دو فرسخ میانه شمال و مغرب شهر شیراز است. بساتین مسجد بردی و زراعتهای حوالی شهر از این چشمه سیراب میشود. ( فارسنامه ناصری ).

فرهنگ عمید

کوزۀ کوچک لوله دار، بلبله.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال جذب فال جذب فال درخت فال درخت فال آرزو فال آرزو فال چوب فال چوب