( جوبة ) جوبة. [ ج َ ب َ ] ( ع اِ ) گود زمین. ( منتهی الارب ). حفره. ( اقرب الموارد ). || جای برابر در زمین سخت. || گشادگی میان خانه یا فضای هموار در میان دو زمین. || گشادگی میان ابر و میان کوه. ج ، جُوَب. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). جوبه. [ ب َ / ب ِ ] ( اِ ) جایی و مقامی را گویند در شهر که اسباب و امتعه و غله و آنچه از اطراف و جوانب از جهت فروختن آورند آنجا فروخته شود. ( برهان ) ( آنندراج ). میدان شهر. کاروانسرای خرد.
فرهنگ عمید
۱. میدان. ۲. جایی از شهر که آنچه خواربار از خارج می آورند در آنجا به فروش می رسد.
فرهنگ فارسی
جایی و مقامی را گویند در شهر که اسباب و امتعه و غله و آنچه از اطراف و جوانب از جهت فروختن آورند آنجا فروخته شود .