جلیب

لغت نامه دهخدا

جلیب. [ ج َ ] ( ع ص ) آنچه از شهر به شهر برند بفروختن. ( منتهی الارب ). گویند: عبد جلیب ؛ ای مجلوب. ج ، جَلبی ̍ و جُلُباء. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).
جلیب. [ ج ِل ْ لی ] ( اِخ ) نام موضعی است. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

نام موضعی است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال تماس فال تماس فال تک نیت فال تک نیت فال ماهجونگ فال ماهجونگ