جلک

لغت نامه دهخدا

جلک. [ ج َ ل َ ] ( ع اِ مصغر ) تصغیر جل است و آن مرغکی باشد کوچک خوشخوان. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به جل شود.
جلک. [ ج ُل ْ ل َ ] ( اِ ) سبد خرما. این لفظ مرکب از جله عربی و کاف فارسی است. ( فرهنگ نظام ).

فرهنگ عمید

=چکاوک

فرهنگ فارسی

( اسم ) پرنده ای از راست. گنجشکان از دست. مخروطی نوکان که جزو پرندگان نیمکر. شمالی است . پرهایش خاکستری و پرهای زیر گردنش روشنتر است . قدش کمی از گنجشک بزرگتر و از سار کوچکتر است جلک چکاوک قبره طرقه .
سبد خرما . این لفظ مرکب از جله عربی و کاف فارسی است .

دانشنامه عمومی

جلک (عراق). جلک یک منطقهٔ مسکونی در عراق است که در کردستان عراق واقع شده است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انبیا فال انبیا فال انگلیسی فال انگلیسی فال چوب فال چوب فال فرشتگان فال فرشتگان