جفی

لغت نامه دهخدا

جفی. [ ج َف ْی ْ ] ( ع مص ) جفاء. بر زمین انداختن کسی یا چیزی را. ( ناظم الاطباء ): جفاه ؛ برزمین انداخت او را. ( منتهی الارب ). رجوع به جفاء شود.
جفی. [ ج ِف ْی ْ ] ( ع اِمص ) کلفتی. درشتی. || غلیظی. پررنگی. تیرگی. ( دزی ).

فرهنگ فارسی

جفائ بر زمین انداختن کسی یا چیزی را جفاه بر زمین انداخت او را
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال میلادی فال میلادی فال ابجد فال ابجد فال سنجش فال سنجش