جعاشیش

لغت نامه دهخدا

جعاشیش. [ ج َ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ جعشوش. به همین ماده رجوع شود :
گفت این دم من همی بینم حرب
گفت می بینی جعاشیش عرب.( مثنوی ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال لنورماند فال لنورماند فال سنجش فال سنجش فال قهوه فال قهوه فال شمع فال شمع