جزا کردن

لغت نامه دهخدا

جزا کردن. [ ج َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) پاداش نیک یا بد دادن :
کس جهان رابه بقا تهمت بیهوده نکرد
که جهان جز بفنا کرد مکافات و جزاش.ناصرخسرو.

فرهنگ فارسی

پاداش نیک یا بد دادن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال رابطه فال رابطه فال شمع فال شمع