جزا و سزا

لغت نامه دهخدا

جزا و سزا. [ ج َ وُ س َ / س ِ ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) چوب خدایی. بر خر خود نشستن. بر خر خود سوار شدن. دم گرگ بر پای میش بستن ( کنایه از انتقام ضعیف از قوی گرفتن ). مکافات اعمال. کیفر. ( مجموعه مترادفات ص 109 ). این لفظ برای پاداش عمل آید. ( ازکشف ) ( از بهارعجم ). و در برهان جزای نیکی و بدی و در سراج مکافات و سزای بدی. ( از مجموعه مترادفات ).

فرهنگ فارسی

چوب خدایی بر خر خود نشستن بر خر خود سوار شدن مکافات عمل کیفر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال رابطه فال رابطه فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال احساس فال احساس