جریش

لغت نامه دهخدا

جریش. [ ج َ ] ( ع ص ، اِ ) نیم کوفته. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). بلغور. ( مهذب الاسماء نسخه خطی ) ( غیاث اللغات ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ) ( ناظم الاطباء ). جشیش. بلبور. قرمنن. دشیش. ( یادداشت مؤلف ). || مرد رسا. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). مرددلیر رسا. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). || نمک خوش ناکرده. ( منتهی الارب ) ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || ( اِخ ) نام ماده بزی است. ( منتهی الارب ).
جریش. [ ج ُ رَ ] ( اِخ ) بتی بوده در جاهلیت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). بتی بوده است عرب را. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ عمید

=بلغور

فرهنگ فارسی

بتی بوده در جاهلیت

دانشنامه عمومی

جریش ( به لاتین: Jurish ) یک روستا در دولت فلسطین است که در استان نابلس واقع شده است. جریش ۱٬۳۸۴ نفر جمعیت دارد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال اوراکل فال اوراکل فال تک نیت فال تک نیت فال میلادی فال میلادی