جام فرعونی. [ م ِ ف ِ ع َ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یا فرعونی جام. کنایه از جام بسیار کلان. پیاله بزرگ. مؤلف غیاث اللغات گوید: فرعون را جامی بود از زر که چهار کس آن را در مجلس بدور می آوردند. ( غیاث اللغات ). فرعون جامی داشت از طلا که چهار تن یا هفت تن اطراف آن را گرفته بدور میگرداندند و چون مجلس شراب به آخر میرسید آن جام را به ندما و خاصان خود می بخشید : می دیرینه گساریم به فرعونی جام از کف سیم بناگوشی با کف خضیب.منوچهری.ساعتی گوئی به ساقی جام فرعونی بده لحظه ای گوئی به مطرب صوت موسیقی بیار.امیر معزی ( از آنندراج ).بده جام فرعونیم کز تزهد چو فرعونیان ز اژدها می گریزم.خاقانی.جام فرعونی خبر ده تا کجاست کآتش موسی عیان بنمود صبح.خاقانی.جام فرعونی اندر آر که صبح دست موسی برآرد از کهسار.خاقانی.