جادوسخن

لغت نامه دهخدا

جادوسخن. [ س ُ خ َ ] ( ص مرکب ) کنایه از شاعر فصیح. ( آنندراج ) ( برهان ) :
هرچه وجود است ز نو تا کهن
فتنه شود بر من جادوسخن.نظامی.کای حلقه محرم غلامی
جادوسخن جهان نظامی.نظامی.

فرهنگ عمید

دارای سخن فصیح: هرچه وجود است ز نو تا کهن / فتنه شود بر من جادوسخن (نظامی۱: ۲۴ ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) شاعر فصیح .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم