ثل

لغت نامه دهخدا

ثل. [ ث َل ل ] ( ع مص ) هلاک شدن. || هلاک گردانیدن. || سرگین انداختن ستور. || خاک در چاه ریختن. || ویران کردن : ثل التراب المجتمع؛ جنبانید آنرا یا طرفی از اطراف آنرا شکست و منهدم ساخت. || تباه کردن نظام کار. ( تاج المصادر بیهقی ). || درم و زر ریختن در بوته. || ثلل ( در همه معانی ).

فرهنگ فارسی

هلاک شدن هلاک گردانیدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فنجان فال فنجان فال تاروت فال تاروت فال فرشتگان فال فرشتگان استخاره کن استخاره کن