تیز پی

لغت نامه دهخدا

تیزپی. [ پ َ / پ ِ ] ( ص مرکب ) تیزپا. تیزرو. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) :
بسر برد روزی دو، در رود و می
دگر باره شد مرکبش تیزپی.نظامی.رجوع به تیز و دیگر ترکیبهای آن شود.

فرهنگ فارسی

تیز پا تیز رو
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال فرشتگان فال فرشتگان فال آرزو فال آرزو فال ورق فال ورق