لغت نامه دهخدا
علاج خویش کن از توتیای غوره می
ترا که دیده به گلهای باغ روشن نیست.وحید ( از آنندراج ).چشم عبرت که ترا باز است بر وضع جهان
روی ترش اهل دنیا توتیای غوره است.محسن تأثیر ( ایضاً ).خاک رز در چشم مستان توتیای غوره است
دیده ها از حسرت این توتیا گِل می کشند.سالک یزدی ( ایضاً ).رجوع به توتیا و دیگر ترکیبهای آن شود.