تمامیت ارضی
دانشنامه عمومی
در سالیان اخیر[ چه زمانی؟] ناسازگاریهایی میان این اصل و رویداد مداخله بشردوستانه تحت ماده 73. b منشور ملل متحد «برای توسعه خودمختاری، در نظر گرفتن خواسته های سیاسی ملت ها و کمک به آن ها در گسترش تدریجی نهادهای سیاسی آزادشان، با توجه به شرایط ویژه هر کشور و مردمان آن و مراحل گوناگون گسترش آن ها» وجود داشته است.
پیش از دوره مدرن، نظام با تعریف مشخصی در خصوص مرزهای بین المللی وجود نداشت. اقتدار بر فضاهای سرزمینی غیرخطی بود، و غالباً همپوشانی داشت و در حال جابه جایی بود.
به نوشته مارک زکر، «مرزهای ملی با نقشه برداری دقیق تازه در قرن نوزدهم پدیدار شد. » گونترام هرب تاریخ ظاهر شدن سرزمین های سیاسی با تعریف واضح را به قرن پانزدهم می رساند.
به طور گسترده تصور می رود پیمان وستفالی در ۱۶۴۸ تمامیت ارضی را به عنوان سنگ بنای حاکمیت قرار داه است، که در مفهوم حاکمیت وستفالی تجسم پیدا کرده، اما حتی این لزوماً بازتاب دهنده حق مطلقی به اراضی مشخصی نیست. حتی پس از وستفالی، تبادل ارضی بین دولت ها رایج باقی ماند. در نتیجه این دولت ها از نظر فرهنگی متنوع و از نظر سیاسی ناسازمان یافته بودند، و مردم به طور دسته جمعی با مرزهای دولت ها شناسایی نمی شدند.
ظهور ملی گرایی و تعیین سرنوشت در قرن های هیجدهم و نوزدهم باعث شد درک مردم از کشورهایی که در آنها می زیستند تغییر کند. ملی گرایی مروج این باور بود که سرزمین به یک ملت تعلق دارد و این که باید به تمامیت ارضی یک ملت احترام گذاشته شود. گونترام هرب استدلال می کند که هویت ملی «تنها از آنجا به سرزمین وابسته است که سرزمین شواهد ملموسی برای موجودیت ملت و ریشه های تاریخی آن فراهم می کند، و یک ملت برای مطالبه کردن دولت خود نیازمند یک سرزمین ملی با محدوده واضح است. »