تعجب کردن

لغت نامه دهخدا

تعجب کردن. [ ت َ ع َج ْ ج ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) تعجب داشتن. تعجب نمودن. شگفت کردن وآشفته شدن. ( ناظم الاطباء ). شگفتی کردن. حیرت کردن. در شگفتی و حیرت شدن. حیران ماندن : تعجب کردند از عمر دراز و تأسف همچنان بر حیات دنیا. ( گلستان ). از آن حالت تعجب کردم که در اوقات امکان اقوات چون باری تعالی حکمی رانده باشد و برات وفات قومی روان کرده. ( ترجمه تاریخ یمینی چ اول تهران ص 331 ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) حیرت کردن شگفت داشتن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم