تشنه شدن

لغت نامه دهخدا

تشنه شدن. [ ت ِ ن َ / ن ِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) عطشان شدن. خواهان نوشیدن شدن :
چون تشنه شوم به رشته جان
آبی ز جگر کشید خواهم.خاقانی. || سخت خواهان و آرزومند شدن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) :
مستمع چون تشنه و جوینده شد
واعظ ار مرده بود گوینده شد.مولوی.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- عطش یافتن . ۲- مشتاق چیزی شدن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم