تروز

لغت نامه دهخدا

تروز. [ ت ُ ] ( ع مص ) سخت شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). سخت شدن گوشت. ( منتهی الارب ). سخت گردیدن و هنگفت شدن چیزی. ( ناظم الاطباء ). خشک شدن و سخت و محکم شدن چیزی. ( از المنجد ). غلیظ و سخت شدن چیزی. ( از اقرب الموارد ). یقال : ترزاللحم تروزاً؛ صلب. ( اقرب الموارد ). || بسته شدن آب. ( از المنجد ). || افتادن مویهای دم شتر بر اثر بیماری. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

سخت شدن ٠ سخت شدن گوشت ٠ سخت گردیدن و هنگفت شدن چیزی ٠

دانشنامه عمومی

شهر تروز ( به فرانسوی: Trooz ) در شهرستان لیئژ در استان لیئژ در منطقه فدرال والوون در کشور بلژیک واقع شده است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال تاروت فال تاروت فال شمع فال شمع فال تک نیت فال تک نیت