تحصیل کردن

لغت نامه دهخدا

تحصیل کردن. [ ت َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) فراهم آوردن و جمع کردن و اندوختن و بدست آوردن و حاصل کردن و کسب کردن. ( ناظم الاطباء ) : نبینی که به اندک مایه رنجی که بردم چه مقدار تحصیل راحت کردم ؟ ( گلستان ). || جمع کردن مالیات. || کسب علم و دانش کردن. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- بدست آوردن حاصل کردن کسب کردن . ۲- جمع کردن اندوختن . ۳- جمع کردن مالیات گرفتن مالیات و و مقرریها. ۴- خلاص. چیزی را بر آوردن . ۵- کسب کردن علم .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم