بی گذر

لغت نامه دهخدا

بی گذر. [ گ ُ ذَ ] ( ص مرکب ) ( از: بی + گذر ) بی مجرایی که از آن بگذرد. بدون شاهراه که جهتی معین برای گذشتن ندارد. || بی گذار. بی گدار :
دارد بجود و مردمی آن عالم سخا
مانند بحر بی گذر و بی کنار دل.سوزنی.رجوع به گذر شود.

فرهنگ فارسی

بی مجرایی که از آن بگذرد . بدون شاهراه که جهتی معین برای گذشتن ندارد . یا بی گذار . بی گدار .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال پی ام سی فال پی ام سی فال فنجان فال فنجان