بکردن

لغت نامه دهخدا

بکردن. [ ب ِ ک َ دَ ] ( مص ) کردن :
مادر می را بکرد باید قربان
بچه او را گرفت و کرد بزندان.رودکی.پیر فرتوت گشته بودم سخت
دولت تو مرا بکرد جوان.رودکی.و رجوع به کردن شود.

فرهنگ فارسی

کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم