لغت نامه دهخدا
اصل شر است این حشر کزبوالبشر زاد و فساد
جز فساد و شر هرگز کی بود کار حشر.ناصرخسرو.بشرح شرع محمد که سیدالبشر است
همال تو کس از ابناء بوالبشر نبود.سوزنی.بوالبشر کو علم الاسمابگ است
صدهزاران علمش اندر هر رگست.مولوی.چون تعلق یافت نان با بوالبشر
نان مرده زنده گشت و باخبر.مولوی.رجوع به ابوالبشر شود.