بنشاندن

لغت نامه دهخدا

بنشاندن. [ ب ِ دَ ] ( مص ) رجوع به نشاندن شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
استخاره کن استخاره کن فال ابجد فال ابجد فال لنورماند فال لنورماند فال چوب فال چوب