بریح

لغت نامه دهخدا

بریح. [ ب َ ] ( ع ص ، اِ ) شکاری که از دست راست صیاد به جانب دست چپ وی رود. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). بَروح. و رجوع به بروح شود.
- ابن بریح ؛ زاغ. ( ناظم الاطباء ). غراب. ( اقرب الموارد ).
- ام بریح ؛ زاغ. ( ناظم الاطباء ).
- || بلا. ( ناظم الاطباء ).
|| ( اِخ ) از اعلام است. ( از منتهی الارب ).
بریح. [ ب ُ رَ ] ( اِخ ) پدر بطنی است از عرب. ( از منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

پدر بطنی است از عرب .

دانشنامه عمومی

بریح ( به عربی: بریح ) یک منطقهٔ مسکونی در لبنان است که در شهرستان کسروان واقع شده است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
ب (۲۶۴۹ بار)روح (۵۷ بار)
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم