بازنهادن

لغت نامه دهخدا

بازنهادن. [ ن ِ / ن َ دَ ] ( مص مرکب ) نام نهادن. نام گذاشتن : این دیه جو خواست بن خراسان بنا کرده است و بنام خود بازنهاده. ( تاریخ قم ص 78 ). || روی بازنهادن ؛ بازگشتن. برگشتن : و قوی دل و فسیح امل روی بازنهاد. ( کلیله و دمنه ).

فرهنگ عمید

۱. نهادن، گذاشتن.
۲. برجا گذاشتن.
۳. قرار دادن چیزی در جایی.

فرهنگ فارسی

نام نهادن نام گذاشتن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال راز فال راز فال کارت فال کارت فال اعداد فال اعداد