اضاء

لغت نامه دهخدا

اضاء. [ اِ ] ( ع اِ ) پالیز. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). مبطخه یا محل خربزه. ( از قطر المحیط ). جالیز. اضاءة. ( اقرب الموارد ). رجوع به اضاءة شود. || بیشه بید هندی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). بیشه خلاف هندی. ( از قطر المحیط ). اضاءة. رجوع به اضاءة شود. در ناظم الاطباء بیشه بید هندی دو معنی مستقل نشان داده شده است. || ج ِ اَضاة. رجوع به اضاة شود.
اضاء. [ اَ ] ( اِخ ) وادیی است. ( از معجم البلدان ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی أَضَاءَ: روشن کند
ریشه کلمه:
ضوء (۶ بار)
نور: چنانکه در مفردات و قاموس و اقرب گفته. مصدر نیز به کار رفته است: «ضاءَ الْقَمَرُ ضَوْءً: اَنارَوَ اَشْرَقَ» ضیاء نیز به معنی نور است . یعنی: کیست معبودی جز خدا که به شما نوری بیاورد. به تصریح اهل لغت «اضاء» از باب افعال لازم و متعدی به کار رفته. قرآن مجید این مطلب را تأیید می‏کند مثل: . که لازم آمده یعنی نزدیک است برق چشمهانشان را بر باید هر وقت بر آنها روشن شد در آن راه می‏روند. و مثل . که متعدی به کار رفته یعنی: چون آن چه را که در اطرافش هست: چون آنچه را که در اطرافش هست روشن کرد. در آیه و به تورات ضیاء اطلاق شده زیرا که چون نور راه زندگی را روشن می‏کند مثل: . و نحو . * . در اقرب الموارد گوید: به قولی ضیاء آن است که بالذات باشد مثل نور خورشید. و نارو نور آن است که بااعرض و اکتسابی باشد در مجمع فرماید: ضیاء در کشف تاریکی‏ها از نور ابلغ است زمخشری نیز مثل مجمع گفته. بیضاوی قول اقرب الموارد را نقل می‏کند. شاید از این سخن استظهار شود: علت به کار رفتن ضیاء در شمس و نور در قمر اکتسابی بودن نور قمر از خورشید است در آیه ، . ملاحظه می‏شود باز به قمر نور اطلاق شده و به خورشید سراج با ملاحظه کلمه «شمس» در قرآن، خواهیم دید که به آن نور اطلاق نشده است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال درخت فال درخت فال عشقی فال عشقی فال کارت فال کارت