( آتشگاه ) آتشگاه. [ ت َ ] ( اِ مرکب ) بیت النار. ( السامی فی الاسامی ). آتشکده. معبد آتش پرستان : کیخسرو آنجا شد [ به آتشگاه کرکو] و پلاس پوشید و دعا کرد ایزد تعالی آنجا روشنائی فرا دید آورد که اکنون آتشگاه است. ( تاریخ سیستان ). وآنجایگه که اکنون آتشگاه کرکوی است معبدجای گرشاسب بود. ( تاریخ سیستان ). جهودان را نیز کنشت است و ترسایان را کلیسا و گبرکان را آتشگاه. ( تاریخ سیستان ). از فراوان طپش غم که مرا در دل بود گفتی اندر دل من ساخته اند آتشگاه.فرخی.و اسفندیار بفرمان پدر آن را از بتان خالی کرد و آتشگاه کرد. ( مجمل التواریخ ). نفسم سرد و سینه آتشگاه دهنم خشک و دیده طوفان بار.انوری.ای گشته دلم بی تو چو آتشگاهی وز هر رگ جان من به آتش راهی چون میدانی که در دل آتش دارم ناآمده بگذری چو آتش خواهی.عطار. آتشگاه. [ ت َ ] ( اِخ ) نام قلعه ای بوده است محکم به ترشیز. ( نزهةالقلوب ). || نام محلی در مغرب باکو بفاصله پانزده هزار گز، و ایرانیان را در قدیم چندین آتشکده معروف در آنجا بوده است. در این محل چاه نفتی است با دهانه بیضی بطول چهل گز که پیوسته در حال احتراق است و شعله های آتش از آن بیرون آید و گاه تا شش گز بالا رود. در اطراف این محل هر کجا زمین را گود کنند نفت در آن جمعشود، و چون کبریتی نزدیک زمین آتش زنند درحال زمین مشتعل گردد. || نام محلی کنار راه اصفهان بنجف آباد میان کلادان و امیریه به 7300 گزی اصفهان.
( آتشگاه ) ۱. بنایی در پیرامون شهرها که زردشتیان در آن آتش روشن می کنند. ۲. [قدیمی] آتشکده: نفسم سرد و سینه آتشگاه / دهنم خشک و دیده طوفان بار (انوری: ۱۹۲ ). ۳. جای افروختن آتش مقدس در آتشکده.
فرهنگ فارسی
( آتشگاه ) ( اسم ) ۱ - آتشکده ۲ - آتشدان سنگی که در آن آتش مقدس افروخته میشد . آتشکده معبد آتش پرستان
دانشنامه عمومی
آتشگاه (رشت). آتشگاه یکی از مناطق استان گیلان در شمالِ ایران و شهر رشت می باشد . آتشگاه در منطقه 4 و غرب رشت ، پس از احمدگوراب واقع شده است و امروزه یکی از محله های شهر رشت به شمار می آید. ابراهیم پور داوود، پژوهشگر ایران باستان، پس از بازگشت از بیروت ، مقداری بادام زمینی با خود آورد و در ملک شخصی خود در آتشگاه کاشت که به محصول نشست و بعدها کشت آن در گیلان متداول شد.
دانشنامه آزاد فارسی
آتشگاه. کهن ترین اثر تاریخی شهر اصفهان، روی قلۀ کوهی به همین نام در ۷ کیلومتری غرب اصفهان در بلوکِ مارْبین بر سر راه اصفهان به نجف آباد. آتشکدۀ مشهور دورۀ ساسانی بود که در قرن های اولیه اسلامی دایر بود و نویسندگانی مانند مسعودی، ابن خردادبه، ابن حوقل و مافَرّوخی شرح آن را در کتاب های خود آورده اند. از خشت های عظیم که با ملاط رس و قطعات نی به یکدیگر متصل شده اند تشکیل و در دورۀ اسلامی به آن قسمت هایی افزوده شده است.