ایغری

لغت نامه دهخدا

ایغری. [ اَ غ ُ ] ( حامص ) جماع کردن حیوانات ( آنندراج ). گشنی. ( ناظم الاطباء ). فحلی. گشنی. نری. ( فرهنگ فارسی معین ).
- به ایغری درآمدن ؛ گشنی کردن. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ).
ایغری. [ اُ غ ُ ] ( ص نسبی ) ایغوری. اویغوری. منسوب به ایغر: زبان ایغری. قوم ایغری. خط ایغری : امیر ارغون بعد ما که از تعلیم خط ایغری فارغ شد. ( تاریخ جهانگشا ج 2 ص 242 ).
قمری رخ عطاردی خامه
پارسی خط و ایغری نامه.اوحدی.رجوع به ایغور و اویغوری شود.

فرهنگ عمید

۱. گُشنی، نری.
۲. جماع کردن حیوانات.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ابجد فال ابجد فال زندگی فال زندگی فال تاروت فال تاروت استخاره کن استخاره کن