الباء
الباء. [ اِ ] ( ع مص ) فله خوراندن قوم را. و گویند البأت الجدی ؛ یعنی فله خورانیدم بزغاله را. ( منتهی الارب ). فله دادن گوسفند بچه را. ( تاج المصادر بیهقی ). || جوشانیدن فله را. ( منتهی الارب ). || شیر نخستین دادن مادر بچه را. || فله توشه دادن کسی را. || بچه را نزد سرپستان بستن تا شیر نخستین خورد. || بسیار فله شدن قوم. ( منتهی الارب ). خداوند فله بسیار گشتن. ( مصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ).
الباء. [ اَ ل ِب ْ با ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ لبیب. ( منتهی الارب ). رجوع به لبیب شود.