لغت نامه دهخدا
امیریه. [ اَ ری ی َ ] ( اِخ ) اره. دهی است از بخش خمین شهرستان محلات با 1200 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آن غلات ، چغندرقند، بنشن ، پنبه و انگور است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1 ).
امیریه.[ اَ ری ی َ ] ( اِخ ) دهی است از بخش رزن شهرستان همدان با 177 تن سکنه. آب آن از قنات و چشمه و محصول آن غلات و حبوب است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ).
امیریه. [ اَ ری ی َ ] ( اِخ ) دهی است از بخش قلعه نو شهرستان شاهرود با 101 تن سکنه. آب آن از چشمه سار و محصول آن غلات ، بنشن ، سنجد و لبنیات است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3 ).
امیریه. [ اَری ی َ ] ( اِخ ) نام محلی است در کنار راه اصفهان به نجف آباد در ده هزارگزی اصفهان. ( از یادداشت مؤلف ).
امیریه. [ اَ ری ی َ ] ( اِخ ) نام محله ایست در تهران.
امیریه. [ اَ ری ی َ ] ( اِخ ) نام محلی در 145700 گزی تهران بفاصله 3400 گزی سرچمن بین تهران و شاهی. ( یادداشت مؤلف ).
امیریه. [ اَ ری ی َ ] ( اِخ ) نام محلی در کنار راه فیروزکوه سمنان میان فیروزه کوه و کمند در 145700 گزی تهران. ( یادداشت مؤلف ).