امو

لغت نامه دهخدا

( آمو ) آمو. ( اِخ ) رود آموی. آمُل. آمویه. جیحون. آمودریا. اُقسوس. آمون. آب. رود. آبهی. نهر. ورز. || نام شهری بکنارجیحون. آمُل. و نام قلعه ای هم بدانجای :
ریگ آموی و درشتیهای او
زیر پایم پرنیان آید همی.رودکی.مرا هجران آن آهوی آمو
همی دارد چو بچه مرده آهو
بدرد اندر دوان زینجا بدانجا
ز رنج اندر نوان زین سو بدان سو.قطران.شخصم چو موی گشت و عجب تر نگر که کرد
اشکم چو چشم چشمه آموی موی او.سیدحسن غزنوی.گرش باشد سوی جیحون گذاری
بحیله قلعه آمو بدزدد.خواجوی کرمانی.سرچشمه این رود بلورکوه است بمشرق بدخشان ، و در سابق این رود بخزر میریخته و مغولان گاه جنگ با خوارزمشاه مجرای آن بگردانیدندبه بحیره ارال. طول این رود نهصد میل و آبش بخوشگواری معروف است.
|| نام دشتی ریگزار و پهناور است میان مرو و بخارا. و شهر آمو به نزدیکی این دشت واقع است.

فرهنگ فارسی

( آمو ) نام قدیمی رود خانه جیحون ( اکنون در آسیای شوروی ) که از کوههای شمال افغانستان ( پامیر ) سر چشمه میگیرد و سابقا به دریای خزر می ریخته ولی امروز مصب آن در دریاچه آرال است ٠ طول آن ۲۶۵٠ کیلو متر می باشد ٠ از آب آن برای آبیاری مزارع پنبه استفاده می شود ٠ یونانیان این رود را اکسوس ( یونانی شده ) مینامیدند آمو آموی ٠ جیحون آبهی وخشو ٠
رود آموی جیحون

دانشنامه عمومی

امو (موسیقی دان). امو ( انگلیسی: Ammo؛ زادهٔ ۱۴ مهٔ ۱۹۸۷ ) یک تهیه کننده موسیقی و ترانه سرای موسیقی پاپ است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۲(بار)
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم