الهیم
دانشنامه اسلامی
هیم (۲ بار)
«هِیْم» (بر وزن میم) جمع «هائم» (و بعضی آن را جمع «اهیم» و «هیماء» می دانند) در اصل از «هُیام» (بر وزن فرات) به معنای «بیماری عطش» است که به شتر عارض می شود، این تعبیر در مورد عشق های سوزان، و عاشقان بیقرار نیز به کار می رود. بعضی از مفسران «هِیم» را به معنای زمین های شنزار می دانند که، هر قدر آب روی آن بریزند در آن فرو می رود، و گویی هرگز سیراب نمی شود!
. هیم و هیام مصدر است و آن این است که کسی از روی عشق و مانند آن راه برود بی آنکه مقصود خودش را بداند. عبارت مصباح چنین است: «هامَ یَهیمُ: خَرَجَ عَلی وَجْهِهِ لایَدْری اَیْنَ یَتَوَجَّهُ» اقرب الموارد نیز چنین گفته به اضافه «من العشق و غیره». این سخن درباره شاعران و خیالبافان کلیت دارد و این اشخاص نوعاً در مدح و ذم و ثنا و قدح بی راهه و بی خودانه میروند به قول آنکس که میگفت: شاعر مانند آدم دیوانه است که با خودش حرف میزند. میو معشوق خیالی عمده محرک شاعر است وقتی میبینی در عرش اعلی قدم میزند و گاهی در حضیض بی هدفی گام بر میدارد. در واقع قرآن مجید با لفظ «یَهْیمُونَ» واقعیت را آفتابی کرده است یعنی: آیا نمیبینی در هر وادی ای بی خودانه راه میروند رجوع شود به «شعر». * . هِیام به معنی عطَش نیز آمده است «هامَ هِیاماً: عطش» به شخص شدید العطش هَیْمان و هائِم گویند. هیم جمع اَهْیَم و مؤنّث آن هیماء است و آن شتر تشنه را گویند که از آب سیر نمیشود البته در اثر عروض مرض عطش. یعنی پس از خوردن زقوم از روی آن آب جوشان میخورند و آن رامانند شتران تشنه مینوشند(نعودبالله). این کلمه تنها دوبار در کلام الله مجید آمده است.