الهیم

لغت نامه دهخدا

الهیم. [ اِ ل ُ ] ( عبری ، اِ ) بمعنی آلِهَة و مفرد آن اِلُوَّه بمعنی اِل̍ه است و در زبان کلدانی اِلاه بمعنی اِل̍ه آمده. الهیم در نامهای خدای تعالی مفرد نیز استعمال میشود.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
هیم (۲ بار)
«هِیْم» (بر وزن میم) جمع «هائم» (و بعضی آن را جمع «اهیم» و «هیماء» می دانند) در اصل از «هُیام» (بر وزن فرات) به معنای «بیماری عطش» است که به شتر عارض می شود، این تعبیر در مورد عشق های سوزان، و عاشقان بیقرار نیز به کار می رود. بعضی از مفسران «هِیم» را به معنای زمین های شنزار می دانند که، هر قدر آب روی آن بریزند در آن فرو می رود، و گویی هرگز سیراب نمی شود!
. هیم و هیام مصدر است و آن این است که کسی از روی عشق و مانند آن راه برود بی آنکه مقصود خودش را بداند. عبارت مصباح چنین است: «هامَ یَهیمُ: خَرَجَ عَلی وَجْهِهِ لایَدْری اَیْنَ یَتَوَجَّهُ» اقرب الموارد نیز چنین گفته به اضافه «من العشق و غیره». این سخن درباره شاعران و خیالبافان کلیت دارد و این اشخاص نوعاً در مدح و ذم و ثنا و قدح بی راهه و بی خودانه می‏روند به قول آنکس که می‏گفت: شاعر مانند آدم دیوانه است که با خودش حرف می‏زند. می‏و معشوق خیالی عمده محرک شاعر است وقتی می‏بینی در عرش اعلی قدم می‏زند و گاهی در حضیض بی هدفی گام بر می‏دارد. در واقع قرآن مجید با لفظ «یَهْیمُونَ» واقعیت را آفتابی کرده است یعنی: آیا نمی‏بینی در هر وادی ای بی خودانه راه می‏روند رجوع شود به «شعر». * . هِیام به معنی عطَش نیز آمده است «هامَ هِیاماً: عطش» به شخص شدید العطش هَیْمان و هائِم گویند. هیم جمع اَهْیَم و مؤنّث آن هیماء است و آن شتر تشنه را گویند که از آب سیر نمی‏شود البته در اثر عروض مرض عطش. یعنی پس از خوردن زقوم از روی آن آب جوشان می‏خورند و آن رامانند شتران تشنه می‏نوشند(نعودبالله). این کلمه تنها دوبار در کلام الله مجید آمده است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم