اشکله

لغت نامه دهخدا

( اشکلة ) اشکلة. [ اَ ک َ ل َ] ( ع اِ ) التباس. || حاجت. || یک کُنار کوهی ، و هی اخص من الاشکل. || شبه. یقال : فیه اشکلة من ابیه ؛ ای شبه. ( منتهی الارب ).

فرهنگ معین

(اِ کِ لِ ) (اِمر. ) نک اشکلک .

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - چوبی است بمقدار چهار انگشت که وسط آن باریکتر از دو سر وی است و وسط آن طناب بندند و آن برای اتصال دو قطع. خیمه بکار رود . ۲ - چوبی که لای انگشتان متهمان میگذاشتند و فشار میدادند تا بجرم خود اقرار کنند .
التباس یا حاجت یا یک کنار کوهی

ویکی واژه

نک اشکلک.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
استخاره کن استخاره کن فال سنجش فال سنجش فال امروز فال امروز فال تماس فال تماس