اخدار

لغت نامه دهخدا

اخدار. [ اِ ] ( ع مص ) در زیر باران و ابر و باد درآمدن. در باران درشدن. || لازم گرفتن شیر بیشه خود را. در بیشه شدن شیر. ( زوزنی ). ملازم شدن شیر و جز او در موضع خویش. ( تاج المصادر بیهقی ). || پنهان کردن بیشه یا درختستان شیر را. || خوابیده گردانیدن دست و پای. || سست اندام گردانیدن. || مقیم بودن دختر در خِدْر و مرد در جای و اهل خود و باز در آشیان خود. || در جائی اقامت کردن.
اخدار. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ خِدر. و ج ِ اخدار، اخادیر است.

فرهنگ فارسی

جمع خدر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اعداد فال اعداد فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال پی ام سی فال پی ام سی فال درخت فال درخت