اوق

لغت نامه دهخدا

اوق. [ اَ ] ( ع مص ) گران شدن بوزن. ( آنندراج ). || مشرف شدن بر چیزی. || مایل گردیدن به... || شآمت آوردن به. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || ( اِمص ) گرانی. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( مهذب الاسماء ). || شآمت. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || ( اِ ) ج ِ اوقة. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

۱ - ( اسم ) موزه ای که از پوست پشمدار بدوزند چکم. پشمین . ۲ - چوبهای فوقانی آلاچیق .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم