لغت نامه دهخدا
خط تو گفت در آغاز خاستن کاینک
منم که فتنه اهل نشست خواهم شد.امیرخسرو ( از آنندراج ).در آتش محبت شمعی نشسته ام
کز روی گرم فتنه اهل نشست شد.لسانی ( از فرهنگ ضیاء ).خرم دل شریف که با یاد چشم یار
بنشست گوشه ای و ز اهل نشست شد.؟ ( از آنندراج ).