لغت نامه دهخدا انکح. [ اَ ک َ ] ( ع ص ) آنکه بیشتر اوقات مشغول به جماع کردن باشد. ( ناظم الاطباء ).- امثال: انکح من ابن الغز. انکح من اعمی. انکح من حوثرة.انکح من یسار. ( یادداشت مؤلف ).