اندز

لغت نامه دهخدا

اندز. [ اَ دَ ] ( اِ ) قصد و عزم و آهنگ. ( ناظم الاطباء ). قصد. ( از شعوری ج 1 ورق 109 ). || حدس و رای. ( ناظم الاطباء ). تخمین. ( از شعوری ج 1 ورق 109 ). || یک نوع علفی که در بیطاری بکار میبرند. || مرد مشهور. ( ناظم الاطباء ).
اندز. [ اَ دِ ] ( اِ ) تسمه ای جهت اندازه گرفتن. ( ناظم الاطباء ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم