لغت نامه دهخدا
ام هانی. [ اُم ْ م ِ ] ( اِخ ) دختر حاج عبدالرحیم خان بیگلربیگی. از زنان شاعر و فاضل قرن سیزدهم هجری است. از اشعار اوست :
خال بکنج لب یکی طره مشک فام دو
وای بحال مرغ دل دانه یکی و دام دو
محتسب است و شیخ و من صحبت عشق در میان
از چه کنم مجابشان پخته یکی و خام دو.( از ریحانة الادب ج 6 ص 256 ).و رجوع به همین کتاب و الذریعه قسم اول ازجزء تاسع و فرهنگ سخنوران شود.
ام هانی. [ اُم ْ م ِ ]( اِخ ) فاخته یا فاطمه ، دختر ابوطالب بن عبدالمطلب ، دخترعموی رسول اکرم و خواهر علی بن ابی طالب ( ع ) و از زنان مشهور صحابی بود و در بعضی از روایات آمده که رسول اکرم وی را بزنی گرفت و نادیده طلاق گفت و نیز گفته اند رسول اکرم در شب معراج در خانه ام هانی بود و بیت زیر از نظامی ناظر به همین مطلب است :
شبی رخ تافته زین دیر فانی
بخلوت در سرای ام هانی.
و رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 287 و ریحانة الادب ج 6 ص 257 و قاموس الاعلام ترکی و مجمل التواریخ و القصص ص 240 شود.
ام هانی. [ اُم ْ م ِ ] ( اِخ ) نام چند تن از زنان صحابی و محدث است. رجوع به ام هانی ( فاخته ) و الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 287 و ریحانة الادب ج 6 ص 256 شود.