افشنگ

لغت نامه دهخدا

افشنگ. [ اَ ش َ] ( اِ ) بمعنی افشک است که شبنم باشد. ( هفت قلزم ) ( برهان ). و در بیت ذیل بفتح نون آمده است :
شد عرق ریزان پریرو زیر زلفش از حجاب
بر گل رعنا مگر که افشنگ افتاده است.؟ ( از فرهنگ شعوری ).رجوع به افشک شود.

فرهنگ عمید

= افشک

فرهنگ فارسی

( اسم ) شبنم ژاله .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم